فقط اوست که می ماند

فقط اوست که می ماند
شاه: نمی‌توانم چون دن‌کیشوت رفتار کنم

۲۴ دی



● توجیهات شاه مخلوع برای تسلیم بحرین

محمدرضا پهلوی در چنین روزی از سال ۱۳۴۸ هجری شمسی در جمع کارکنان وزارت امور خارجه برای تسلیم بحرین توجیهاتی آورد.
اولین نوای جدایی بحرین از ایران زمانی به گوش رسید که پس از ۱۵۰ سال حضور انگلیسی‌ها در خاک بحرین و شیوخ دست‌نشانده آنان در رأس حکومت (اواخر دهه ۱۹۶۰)، این دولت تصمیم به خروج از خاک بحرین و خلیج‌ فارس گرفت. در مدت طولانی حضور انگلستان در منطقه، بحرین به پایگاه اصلی نیروی دریایی و زمینی این کشور مبدل شده بود و این دولت درحالی‌که نیروهای خود را از این منطقه خارج می‌کرد و دیگر موقعیتی نظامی در منطقه نداشت، به تحکیم روابط با اعراب همت گماشت. این دولت پس از خروج نیرو‌های خود از خاک بحرین، طرح تشکیل اتحادیه‌ای متشکل از قطر، بحرین و هفت امیرنشین خلیج‌ فارس را ارائه داد که با این عمل برای اولین‌بار نام بحرین به‌صورت کشوری مستقل مطرح شد و ایران که انتظار داشت خروج انگلستان به‌معنی بازپس دادن بحرین باشد از این واقعه به خشم آمد و مخالفت خود را نسبت به حضور بحرین در این اتحادیه اعلام کرد. این داستان به همین‌جا ختم نشد. با گذشت مدت زمانی اندک و در پی این مخالفت، عربستان که خود را حامی استقلال بحرین و دوست دولت آن معرفی می‌کرد، از شیخ بحرین همانند رئیس یک کشور استقبال کرد و شاه ایران این‌بار نیز دست به اعتراض زد. او در برابر این رفتار دولت عربستان، سفر خود به این کشور را در فروردین‌ماه ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) لغو کرد. از نظر شاه، ایجاد بحران بر سر بحرین به هر شکلی نمی‌توانست نتیجه خوبی برای او در بر داشته باشد. او از یک سو علاقه‌ای به درگیری با انگلستان نداشت و از سوی دیگر می‌دانست این ادعای مالکیت در منطقه عرب‌نشین خلیج‌ فارس به تنش کشیده می‌شود و حضور دو قطب قدرتمند مخالف مطمئناً به ضرر تاج و تختش خواهد بود. درنتیجه، فتیله خشم خود را پایین کشید و سردی روابط ایران و عربستان - به‌واسطه بحرین - به یک سال نیانجامید. شاه ایران پس از حل اختلاف بر سر موضوع فلات قاره در خلیج ‌فارس و امضای توافق‌نامه، در آبان‌‌‌ همان سال به‌طور رسمی از عربستان بازدید کرد. به‌مرور زمان آتش این ادعای مالکیت سرد شد و کم‌کم توجیهاتی نیز چاشنی آن قرار گرفت؛ ترس از در‌گیری به‌حدی بود که محمدرضا پهلوی از ابراز آن بیمی نداشت و در سخنانش در تاریخ بیست و چهارم دی‌‌‌ماه سال ۱۳۴۸ هجری شمسی در جمع کارکنان وزارت امور خارجه با تأکید بر تسلط ۱۵۰ ساله انگلستان بر بحرین، گفت: «انگلیس این جزیره را به ایران پس نخواهد داد و من نمی‌توانم چون دن‌کیشوت رفتار کنم.» البته شاه ایران پیش از این نیز در سخنانی غیرمنتظره نشان داده بود که دیگر کار از کار گذشته است؛ او در دهلی نو (۱۴ دی ۱۳۴۷) گفت: «اگر مردم بحرین تمایلی برای پیوستن به ایران نداشته باشند، دولت ایران درباره ادعای ارضی خود نسبت به آن سرزمین پافشاری نخواهد کرد و خواست ساکنان آنجا را مشروط بر آن‌که مورد شناسایی بین‌المللی قرار گیرد، می‌پذیرد.» در ابتدا این تسلیم ناگهانی همه را به تعجب واداشت؛ یا این رفتار زیرکانه و سیاستمدارانه بود و شاه ایران با این پنداشت سخن رانده بود که مردم بحرین در یک همه‌پرسی، میان استقلال مبتنی بر حضور شیوخ دست‌نشانده انگلستان، اقلیت سنی مذهب آل‌خلیفه و یا ماندن به‌عنوان استان چهاردهم ایران، مطمئناً دومی را به‌دلیل اکثریت شیعی و بافت شیعه‌نشین خود انتخاب می‌کنند و یا به گفته امیرخسرو افشار، قائم‌مقام وزارت امور خارجه و مسئول مذاکره با دولت انگلستان، این موضع‌گیری جدید «بنا بر توصیه‌های رئیس اینتلیجنت سرویس انگلیس در تهران» و احتمالاً با توافق بر سر همکاری دولت انگلیس در حفظ مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک اتخاذ شده است. این وقایع آغازی بود که از پس آن هرگاه محمدرضاشاه سخن به میان ‌آورد به قصد توجیه این رفتار خود برمی‌آمد. چنان‌که در خاطرات اسدالله علم، وزیر وقت دربار آمده از جمله استدلال‌های شاه برای توجیه جدایی بحرین از ایران این است که: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن می‌گویند. به‌لحاظ اقتصادی مجمع‌الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند، زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق‌الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز آن جزایر ارزشی ندارد، از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست.» او صراحتاً بر این نکته تأکید می‌کند که: «من اهل این نیستم که به‌زور حضور لشگرم یک جایی را ضمیمه خاک خود بکنم.» و پس از آن تمام روزنامه‌های پرخواننده ملزم به آماده‌سازی ذهنی مردم شدند و در مسیر این رهیافت قدم برداشتند و به نتیجه رسیدند. در ۱۸ اسفند ۱۳۴۸ دولت ایران که هنوز به توافقی درباره جزایر سه‌گانه نرسیده بود، به‌صورت رسمی از اوتانت، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد خواست تا کوشش‌های خود را در امر تشخیص خواسته‌های مردم بحرین به‌کار گیرد، به این امید که براساس پیش‌بینی موجود، سازمان ملل به برگزاری همه‌پرسی دست بزند. مدت کوتاهی از درخواست ایران نگذشته بود که انگلستان هم موافقت خود را اعلام کرد و البته آنچه که انتظار می‌رفت، رخ نداد. همه‌پرسی لغو شد و نماینده دبیرکل، ویتوریا وینسپیر گیچیاردی با هیأتی ۵ نفره به بحرین رفت. فضای بحرین به‌دلیل اقامت‌های بیش از حد کارگرانی که از کشورهای عربی آمده بودند و بسیاری معتقدند حضور این افراد حربه حاکمیت برای گمراه ساختن نماینده سازمان ملل بوده است، به نفع شیوخ حاکم و دولت انگلیس چربیده بود. نماینده دبیرکل تنها در مدت دو هفته و با هم‌صحبتی با برخی احزاب سیاسی و دیدار از اتحادیه دولتی زنان بحرین، انجمن دولتی شهر منامه و ساکنین یکی دو هتل در منامه گزارشی تنظیم کرد که در آن چنین برداشت می‌شد، هم‌کلامی با مردمی که در کوچه و بازار به عربی تکلم دارند و در خانه‌هایشان اصالت فارسی و ایرانی را حفظ کرده‌اند، فضای حاکم را علاقه مردم به استقلال نشان می‌دهد. در ایران سال ۱۳۴۸ به‌دلیل فضای ذهنی ایجاد شده توسط رسانه‌ها کم‌تر شواهد مخالفت با این واقعه به چشم می‌خورد و شاید بتوان گفت تنها مخالفین جدی این جدایی و استقلال اعضای حزب پان‌ایرانیست بودند. این افراد حتی مدعی بودند این تصمیم مسیر قانونی قانون اساسی را نپیموده است و وجاهت قانونی ندارد. چنانچه به‌دلیل استیضاح دولت هویدا و مقاومت پان‌ایرانیست‌ها تنها گزارش آن به مجلسین (شورا و سنا) فرستاده شد و به‌عنوان طرح از سوی نمایندگان و لایحه از سوی دولت مطرح نشد و به امضای شاه هم نرسید. این افراد تلاش بسیاری کردند و به قول خودشان این افتخار را تا ابد برای حزب خود باقی گذاشتند که مخالف تجزیه ایران و جدایی بحرین بودند. روز ۹ فروردین ۱۳۴۹، محسن پزشک‌پور از سوی حزب پان‌ایرانیست که اعضای آن در مجلس محمدرضا عاملی ‌تهرانی نماینده مهاباد، اسماعیل فری‌پور نماینده رضائیه، فضل‌الله صدر نماینده قم و هوشنگ طالع نماینده رودسر بودند، متن استیضاح را تقدیم مجلس کرد. در بخشی از این متن آمده: «... من به‌خوبی می‌دانم که در ژرفای قلب و وجود شما چه می‌گذرد، ‌همان‌گونه که اکنون دیدگان میلیون‌ها زنان و مردان ایرانی‌نژاد و به‌ویژه دیدگان نگران هزاران هم‌میهن بحرینی ما بر این لحظات غم‌انگیز و خطیر دوخته شده است... نمایندگان محترم، جناب آقای وزیر امور خارجه من ایمان دارم که شما نیز با ما هماهنگ هستید که این لحظات در تاریخ ملت ایران، در پهنه رسالت‌های ‌نژاد ایرانی در این منطقه از جهان و در زمینه وظایفی که هریک از ما در پیشگاه سرزمین و ملت و شاهنشاهی ایران به عهده داریم خطیر است و غم‌انگیز، بسیار غم‌انگیز، من این غم را در دیدگان و سکوت نمایندگان مجلس شورای ملی احساس کردم، لحظات و ایام کنونی خطیر است برای این‌که در برهه‌ای حساس از ایام تاریخ زندگی‌ نژاد و سرزمین خود قرار گرفته‌ایم، در دوران شکوفایی ملت ایران و در روزگار اعلام آئین «سیاست مستقل ملی» و در زمان لزوم درهم کوبیدن همه آثار استعمار در این منطقه از جهان قرار داریم؛ هریک از ما در هر پایگاه و جایگاه که قرار داشته باشیم باید عظمت حوادث کنونی و اهمیت وقایع زمان را دریابیم و رزم آزادگی‌بخش ملی را در سمت هرچه بیش‌تر استقرار حاکمیت ملی بر همه حقوق و منافع تاریخی و به‌حق ملت ایران دنبال کنیم. غم‌انگیز است به این سبب که اکنون در چنین ایامی که باید آهنگ انقلاب ملی پرطنین و هرچه بیش‌تر پیروزی‌بخش باشد، در مجلس شورای ملی کشور شاهنشاهی ایران، دولت گزارشی را مطرح می‌کند که تمامی مفاد مقدمه مبسوط آن حاکی از حاکمیت به‌حق تاریخی و مالکیت بی‌چون و چرای شاهنشاهی ایران بر جزایر بحرین می‌باشد ولی نتیجه و روشی که در این مورد از سوی دولت به‌عنوان گزارش کار به مجلس شورای ملی ارائه شده است جز تعارضی آشکار با تمامیت ارضی ایران و جز نقض اصل حاکمیت ملی و نیز تعارض صریح با سخنان شاهنشاه و برخورد آشکار با اصول و مقررات و قوانین میهن ما چیز دیگری نمی‌باشد. شما هم نیک می‌دانید که صحیح است... این جمله‌ای است که در کلیه گزارش‌ها و کتاب‌های وزارت‌خانه منعکس است که «... بحرین از زمان هخامنشیان به‌عنوان یکی از توابع استان فارس اداره می‌شده است و تا به امروز همیشه جزء لاینفک شاهنشاهی ایران بوده است...» از این قرارداد‌ها زیاد است، با ترکمانچای ولی یک فرق دارد، هیچ‌یک از این‌ها در یک مرجع مقننه ملت ایران مطرح نشده است این است لحظه خطیر و غم‌انگیز دوره بیست و دوم مجلس شورای ملی...» با تمام شیوایی سخن و تلاش این حزب، نمایندگان مجلس با ۱۸۷ رأی موافق و تنها با ۴ رأی کبود استقلال بحرین را پذیرفتند. از سوی حزب پان‌ایرانیست‌ تلاش‌های بسیاری صورت گرفت اما آنچه حاصل شد چیزی غیر از خواست آنان بود؛ شورای امنیت با صحه گذاشتن بر گزارش نماینده دبیرکل سازمان ملل در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ قطعنامه ۲۷۸ را براساس خواسته مردم بحرین صادر و به دو کشور ایران و انگلستان ابلاغ کرد، ایران هم به‌سرعت موافقت خود با استقلال بحرین را اعلام کرد و کم‌تر از یک سال نگذشته بود که مرزهای این دو کشور مشخص شد. در خاطرات علم آمده است: «گوینده رادیوی ایران چنان با افتخار و غرور خبر جدایی بحرین را خواند که گویی هم‌اکنون بحرین را فتح کرده‌ایم.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







[ سه شنبه 24 دی 1392 ] [ 9:50 ] [ hr ] [ ]
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شهر زیبای من ساری و آدرس sariweb.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 236
بازدید کل : 72803
تعداد مطالب : 133
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1